محور

ساخت وبلاگ

2. شخص یا چیزی که به آن بستگی دارد. عامل اصلی یا مهم: "محوری کل ماجرا حماقت برخی از دریاسالار بود" (جوزف کنراد).

3. عمل روشن کردن یک محوری.

4- تغییر چشمگیر در سیاست ، موقعیت یا استراتژی: "تصمیم رئیس جمهور اوباما برای لغو سفر یک هفته ای به آسیا. در حال افزایش سؤالاتی در واشنگتن در مورد محوری مبهم دولت به آسیا است" (هوارد لافرانچی).

5 آ. شخصی که در اطراف آن شکل گیری مردم راهپیمایی می شود. ب. بازیکنی را که در مرکز تخلف بازی می کند ، ورزش می کند. 6. بسکتبال

آ. موقعیتی که توسط یک بازیکن تهاجمی که معمولاً به دور از سبد نزدیک خط ناپاک برای رله پاس ها ، تلاش برای شلیک یا تنظیم صفحه نمایش گرفته می شود.

ب. پای ثابت که در اطراف آن کنترل کننده توپ مجاز است بدون دریبل زدن محور باشد. v. v. tr 1. برای سوار شدن ، اتصال به آن یا محوری یا محوری. 2. برای چرخش ، چرخش یا چرخش: تلسکوپ را به سمت جزیره محور قرار دهید. v. int 1. برای روشن کردن یک محوری.

2. به وابستگی یا محور بودن: "طرح. فاقد جهت ، محوری در مورد بی نهایت هملت" (G. Wilson Knight).

3. برای ایجاد یک تغییر چشمگیر در سیاست ، موقعیت یا استراتژی: "اگر شروع به محوری کنید ، با مردم صادق نیستید" (دونالد ترامپ).

[فرانسوی ، از فرانسوی قدیمی ؛شبیه شاید شبیه به کاتالانپیو، محوری ، شاید ازپیو، chirp (از صداهای خزنده ساخته شده توسط چیزی که یک محوری را روشن می کند).]

piv′ot · a · ble adj.

فرهنگ لغت آمریكا میراث آمریكایی زبان انگلیسی ، چاپ پنجم. کپی رایت © 2016 توسط شرکت انتشارات Houghton Mifflin Harcourt. منتشر شده توسط شرکت انتشارات Houghton Mifflin Harcourt. کلیه حقوق محفوظ است.

محور

(ˈpɪvət) حرف 1. (مهندسی مکانیک) یک شافت کوتاه یا پین که از چیزی که تبدیل می شود پشتیبانی می کند. تفاله 2. (مهندسی مکانیک) پایان یک شافت یا آربور که در یاتاقان خاتمه می یابد 3. شخص یا چیزی که پیشرفت ، موفقیت و غیره به آن بستگی دارد

4. (نظامی) شخص یا موقعیتی که از آن یک سازند نظامی از آن استفاده می کند ، مانند تغییر موقعیت

VB 5. (tr) برای سوار شدن یا تأمین محوری یا محوری 6. (int) برای روشن کردن یا گویی در محوری [C17: از فرانسوی قدیمی ؛شاید مربوط به دندان قدیمی Provençal Pua یک شانه باشد]

فرهنگ لغت انگلیسی کالینز - کامل و غیرقابل توصیف ، نسخه دوازدهم 2014 © Publishers 1991 ، 1994 ، 1998 ، 2000 ، 2003 ، 2006 ، 2007 ، 2009 ، 2011 ، 2014

PIV • OT

1. پین، نقطه یا شفت کوتاهی که در انتهای آن چیزی قرار می‌گیرد و می‌چرخد، یا روی و اطراف آن چیزی می‌چرخد یا نوسان می‌کند.

2. انتهای یک شفت یا آربور، استراحت و چرخش در یاتاقان.

3. شخص یا چیزی که چیزی به آن می چرخد، لولا یا وابسته است: او محور موفقیت کمپین بود.

4. فردی که در یک صف قرار دارد، مانند سربازان در حال رژه، که دیگران از او به عنوان نقطه ای برای چرخیدن یا مانور دادن در اطراف استفاده می کنند.

5. چرخش در اطراف روی یک پا. 6. بسکتبال.

آ. موقعیت تهاجمی در محوطه جلو، usu. بازی توسط مرکز، که در آن بازیکن رو به دور از سبد تهاجمی ایستاده است.

ببازیکنی که در این پست بازی می کند. v. i. 7. برای روشن کردن یا به عنوان اگر در یک محور. v. t. 8. برای سوار کردن، اتصال توسط، یا ارائه یک محور یا محور. [1605-15;فرهنگ لغت کالج Random House Keerman Webster, © 2010 K Dictionaries Ltd. حق چاپ 2005، 1997، 1991 توسط Random House, Inc. کلیه حقوق محفوظ است.

 

محور

فعل ماضی: محوری Gerund: محوری

 

امری ضروری
محور
محور
حاضر
من می چرخم
شما می چرخید
او می چرخد
ما می چرخیم
شما می چرخید
آنها می چرخند
پیشنویس
من چرخیدم
شما چرخید
او / او چرخید
چرخیدیم
شما چرخید
آنها چرخیدند
حال استمراری
من در حال چرخش هستم
شما در حال چرخش هستید
او در حال چرخش است
ما در حال چرخش هستیم
شما در حال چرخش هستید
آنها در حال چرخش هستند
ماضی نقلی
من پیوت کرده ام
شما چرخیده اید
او چرخیده است
ما محور قرار داده ایم
شما چرخیده اید
آنها چرخیده اند
گذشته استمراری
داشتم می چرخیدم
می چرخیدی
او می چرخید
داشتیم می چرخیدیم
می چرخیدی
آنها می چرخیدند
گذشته کامل
من پیوت کرده بودم
شما چرخیده بودید
او چرخیده بود
چرخیده بودیم
شما چرخیده بودید
آنها چرخیده بودند
آینده
من چرخش خواهم کرد
شما می چرخید
او می چرخد
ما چرخش خواهیم کرد
شما می چرخید
آنها چرخش خواهند کرد
آینده کامل
من محوری خواهم داشت
شما محور قرار داده اید
او / او چرخیده است
محوری خواهیم داشت
شما محور قرار داده اید
آنها محور خواهند شد
آینده پیوسته
من می گردم
شما می چرخید
او در حال چرخش خواهد بود
ما می چرخیم
شما می چرخید
آنها می چرخند
حال کامل استمراری
من چرخش کرده ام
شما در حال چرخش بوده اید
او در حال چرخش بوده است
ما در حال چرخش بوده ایم
شما در حال چرخش بوده اید
آنها در حال چرخش بوده اند
Future Perfect Continuous
من در حال چرخش بوده ام
شما در حال چرخش بوده اید
او در حال چرخش بوده است
ما در حال چرخش بوده ایم
شما در حال چرخش بوده اید
آنها در حال چرخش بوده اند
گذشته کامل استمراری
داشتم می چرخیدم
شما می چرخیدید
او می چرخید
ما می چرخیدیم
شما می چرخیدید
آنها می چرخیدند
مشروط
من می چرخیدم
شما می چرخید
او/او می چرخید
می چرخیدیم
شما می چرخید
آنها می چرخیدند
گذشته مشروط
من می‌توانستم پیوت کنم
شما می چرخیدید
او/او می چرخید
ما می چرخیدیم
شما می چرخیدید
آنها می چرخیدند

 

توصیه معامله گران با تجربه...
ما را در سایت توصیه معامله گران با تجربه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حمید ابراهیمی بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 12:41